زیرِ دکمه ی پولیورَت

دوست اش دارم ولی کمرنگ...

يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۰ ب.ظ

نمیشود که یک مشت خاطره را رهآ کرد و رفت!نمی شود که فراموش کرد وبلاگ نویسی ،  اتفاقات عجیب و آدمهای خوبِ روزگار را قسمتم کرده است.اما خب...یک سری چیزها بعد مدتی،دیگر داغی و تُردی گذشته را ندارند.مثل وقتی که بیسکوییت های خانگی میماند و مرطوب میشود.ولی تو نمیتوانی بگویی: دیگر ابدا نمیخورم َ ش!


  • طوبی .ر