زیرِ دکمه ی پولیورَت

کجاست هم نفسی تا به شرح عرضه دهم ... ؟

چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۷ ب.ظ
میخوام حرف بزنم.حرفا میان تا دمِ دمِ لبم...ولی نمیتونم بزنمشون.بلد نیستم انگار.مثل بچه ای که میخواد حرف بزنه و هنوز یاد نگرفته.مثل آدمی که میخواد حرفای فلسفی بزنه ولی سوادشو نداره،خیلی حرف دارم ،پنجره ها ولی قفل ان.درا هم.توی یه چاردیواری گیر افتادم.میخوام حرف بزنم...نمیتونم،چون کسی نیست که حرفامو بزنم...دارم خفه میشم...

|قصه ی دختری که تنها بود، و ماند|

+قصه فقط قصه است.معمولا تخیل :)
  • طوبی .ر

نظرات (۲)

  • رگـ ـهــا
  • خیلی بده ! 
    پاسخ:
    هوووف!
  • رگـ ـهــا
  • خانم طوبی .ر یه سر به این وب بدبختتم بزنی بد نیس :| ول کن اون اینستای کثیف رو رها کن!
    پاسخ:
    سلام و صد سلام.
    دخترم شما به پستهای جنایی خودت برس :))
    من از محیط وبت میترسم!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی